گزارش جلسه مورخ 17/5/96 انجمن ادبی حافظ اردبیل

ساخت وبلاگ
 

انجمن در منزل جناب جمشید جامعی منعقد بود. کلیه اعضا در جلسه حضور داشتند. جلسه با سخنان استاد شاهی آغاز و در ادامه جناب استاد سخنور تفألی به دیوان حافظ زدند و شعر ذیل را خواندند.
سحر بلبل حکایت با صبا کرد
که عشق روی گل با ما چه‌ها کرد
از آن رنگ رخم خون در دل افتاد
وز آن گلشن به خارم مبتلا کرد
غلام همت آن نازنینم
که کار خیر بی روی و ریا کرد
من از بیگانگان دیگر ننالم
که با من هر چه کرد آن آشنا کرد
گر از سلطان طمع کردم خطا بود
ور از دلبر وفا جستم جفا کرد
خوشش باد آن نسیم صبحگاهی
که درد شب نشینان را دوا کرد
نقاب گل کشید و زلف سنبل
گره بند قبای غنچه وا کرد
به هر سو بلبل عاشق در افغان
تنعم از میان باد صبا کرد
بشارت بر به کوی می فروشان
که حافظ توبه از زهد ریا کرد
وفا از خواجگان شهر با من
کمال دولت و دین بوالوفا کرد


نوبت اول شعرخوانی را جناب حاج باقری آغاز کردند و شعری از غلامرضا طریقی خواندند.
اشکی که روی گونه ی ما خط کشیده  است
خون ِمقطری ست که رنگش پریده است
هر اشک ما چکیده ی صدها شکایت است
امشب ببین چقدر شکایت چکیده است!
قلب من و تو گنبد سرخی است که در آن
روح رحیم حضرت عشق آرمیده است
مقرون به صرفه نیست که عاشق شویم چون
دوران اوج عشق به پایان رسیده است
اینجا مشخص است که گنجشک چند بار
از لانه اش بدون مجوز پریده است!
حتی مشخص است کجا و چگونه شمع
پروانه را شبانه به آتش کشیده است!
در شهر ما بهارِ پر از گل رباعی است
پاییز، مثنوی ست، زمستان قصیده است
من شاعر قصیده ام اما دو خط کج
با پنبه ای سر سخنم را بریده است!
طبق مقررات غزل گفته ام ولی
حرفی غریبه بین حروفم خزیده است
شاعر پس از تحمل تبعید در وطن
بنیانگذار دولت ِ قدرت ندیده است!


جناب استاد نوید آذربایجانی شعری از فیض کاشانی خواندند.
یاران می ام  ز بهر خدا در سبو کنید
آلوده غمم به میم شست و شو کنید
جام لبالب می از آن دستم آرزوست
بهر خدا شفاعت من نزد او کنید
چو مست می شوید ز شرب مدام دوست
مستی بنده هم به دعا آرزو کنید
ابریق می دهید مرا تا وضو کنم
در سجده‌ام به جانب میخانه رو کنید
بیمار چون شوم ببریدم به میکده
از بهر صحتم به خم می فرو کنید
از خویش چون روم به میم باز آورید
آیم به خویش باز میم در گلو کنید
وقت رحیل سوی من آرید ساغری
رنگم چو زرد شد به میم سرخ رو کنید
تابوت من ز تاک و کفن هم ز برگ تاک
در میکده به باده مرا شست و شو کنید
تا زنده‌ام نمیروم از میکده برون
بعد از وفات نیز بدان سوم رو کنید
در خاکدان من بگذارید یک دو خم
دفنم چو می کنید میم در گلو کنید
از مرقدم به میکده‌ها جویها کنید
از هر خم و سبوی رهی هم به جو کنید
دردی کشان ز هم چو بپاشد وجود من
در گردن شما که ز خاکم سبو کنید
ناید به غیر ریزهٔ خم یا سبو به دست
هر چند خاکدان مرا جست‌وجو کنید
بی بادگان چو مستیتان آرزو شود
آیید و خاک مقبرهٔ فیض بو کنید


آقای استاد چاووش شعری فارسی و جناب لطفی شعری ترکی خواندند.
در ادامه جناب استاد کیانی شعری ترکی ارائه دادند که در ذیل مشاهده می فرمایید.
دوشوبدو دربدر ، آصلان كيمين ياووزلاريميز
ز بس كي قيمته ميندي  تمام اوجوزلاريميز
دوشونجه چکدی جلو چیخدی جیرانین داغینا
شه هرده ن آرتيق اوزاق قالماسين قودوزلاريميز
(پلنگ لی) داغلارا چوخداندی تولکولر داراشیب
دونوبدو (قُوزلو)دا اوتراق ائدیر (اوغوز)لاریمیز
دادانميشيق شيره يه ، دوز چوره ك بيلن يوخدو
گؤوه ردی ساخسی نمکدان دا ، شه لی دوزلاریمیز
اوباشدانین بانی خلقین قولاغ لارین دا باتیب
کسیلدی یادلارا اِکرام ایچون خوروزلاریمیز
که کیل لی شوخ فره لر قونشو کوللوگونده گزیر
واغام لی تارلادا باششاق ائدیرعجوزلاریمیز
بو چای دا یوخدو چیخار قي چيخاندا قوو قوپارا
آخاردی یوخسا بیرآز گون شاخینجا بوزلاریمیز
دونوبدو تولکویه حئیوان باغین دا آصلان لار
خزل له نیب مئشه ، چاققاللانیب دی یوزلاریمیز
قیشین سازاخلاری کندین قولوج لارین قورودوب
اؤلومجول آغری لاري  هئي داشير اوموزلاریمیز
بو ائل ده یئل ده اگر اویناسا ، گمان یئری وار
قوپاردار ئولکه ده «یالقیز»! فغان قوپوزلاریمیز
                                             اردبیل- 1388 اردبيل

جناب استاد سخنور نیز شعر ترکی نسبتا بلندی قرائت کردند که بخشی از آن در این جا ارائه می شود.
شادنه ساتمیرلار
یئمیشه قاتمیرلار
بختیمیز دای یاتمیش
بیزی اویناتمیرلار
×
تاریا اویمیرلار
پارادان دویمیرلار
آدامی چوخداندی
حسابا قویمیرلار
×
اولوب ارزشلر پول
پولادا هاممی قول
او قدیم کی دب لر
داها اولمور مقبول
×
بو نئجه دوراندیر
کیم آقا کیم خاندیر
ایشیمیز غم غصه
اورگیم آل قاندیر
×
نه گؤزل ترپندیک
اوجادان گؤرسندیک
هانی اول پروازلار
گینه لاپدان اندیک
×
بورونلار اوودوق بیز
قولدورلار قوودوق بیز
هانی اول قایناشماق
گینه ده دوودوق بیز
....


در وقت آنتراکت کتاب «بی ملاحظه» اثر جدید من که مجموعه مقالات و یادداشت ها و... است بین اعضای انجمن پخش شد.

دور دوم شعر خوانی با جناب جمشید جامعی آغاز شد و ایشان شعری طنز از شروین سلیمانی خواندند.
کُلِ جهان در خطِّ کُفّارند و ما نه!
درگیرِ مشکلهای بسیارند و ما نه!
اخبار ما می گفت مردم در اروپا
تحتِ فشارِ زندگی زارَند و ما نه!
سیل و حریق و خشکسالی مال آنهاست
آنها به هر چیزی سزاوارند و ما نه!
من دیده ام تقویمِ آن بیچاره ها را
در سال، نُه ماهش عزادارند و ما نه!
از حیثِ فرهنگ و حقوقِ شهروندی
درگیرِ وضعی نابهنجارند و ما نه!
از بس بنای خانواده سُست و کشکی ست
مردانشان اغلب دوشلوارند و ما نه!
این ایدز محصولِ گناهِ خارجی هاست
آنها به ویروسش گرفتارند و ما نه!
با نصفِ دنیا دشمنند و جنگ دارند
لامصِّبان مثل سگِ هارند و ما نه!
دلواپسِ روزِ جزای بندگانند
با خلقْ دائم در کلنجارند و ما نه!
طوفان کند ویرانشان یک روز، زیرا
در خاک، تخمِ باد می کارند و ما نه!


بنده نیز شعری ترکی خواندم
کیلوکیلو قیزیلا گر قاتیلسا میس لریمیز
یقین سئچیلمه یه جک بیرده یاخشی پیس لریمیز
اورکده حس لرمیز بیر به بیر سولوب اؤله جک
چوخالسا قاپ باجادا دام دیواردا هیس لریمیز
دوشندن ایشلریمیز کور ملک لرین الینه
قارالدی باغریمیز آنجاق آغاردی گیس لریمیز
سوسوزلاری اؤده مز چای دوزولسه مین پودینیس
بو آژ قیرآتلاری گؤرمز پلولی دیس لریمیز
کاسیب لارین الینی هر زامان آچیق گؤردوم
نه دن دی دائیم اولوب وارلی لار چیلیس لریمیز
حییف کی اردبیلین قدرینی بیلن یوخدور
بیر عده دومبه دووارلار اولوب رئیس لریمیز
آخیردا مقصده راننده لر چتین یئتیشه
یولو ایتیرسه اگر جاده ده پلیس لریمیز
مطهراتیدن البته پست و منصب ایمیش
همیشه پول گوجونه پاک اولوب نجیس لریمیز
اوغورلاسوقدا اگر مین خزانه نین پولونو
یقین کی دولمیاجاقدیر درین تلیس لریمیز
وطن آزادلیق اوزون هئچ زاماندا گؤرمه یه جک
نه قدر واردیسا ساتقینچی کاسه لیس لریمیز
شرافتی من اؤلوم بیرده اوممایین بیزدن
باخون گؤرون هله کیملردیلر انیس لریمیز
دئدون کی قافیه نین قیدین آت بقا بیر یول
دئدیم کی قانمیاجاقلار سؤزو خبیث لریمیز
16/5/96
کاظم نظری بقا


جناب استاد بیوک جامعی شعری از فاضل نظری خواندند.
در این دریا، چه می جویند ماهی‌های سرگردان
مرا آزاد می‌خواهی؟ به تنگ خویش برگردان
مرا از خود رها کردی و بال پر زدن دادی
اگر این است آزادی مرا بی بال و پر گردان
دعای زنده ماندن چیست وقتی عشق با ما نیست؟
خداوندا دعای دوستان را بی اثر گردان
من از دنیا به جادوی تو دل خوش کرده ام ای عشق
طلسمی را که بر من بسته بودی، بسته تر گردان
به جای اینکه هیزم بر اجاقی تازه بگذاری
همین خاکستر افسرده را زیر و زبر گردان
من از سرمایه عالم همین یک "قلب" را دارم
اگر چیزی دگر مانده است، آن را هم هدر گردان
در این دوزخ به جز تردید راهی تا حقیقت نیست
مرا در آتش تردیدهایم شعله ور گردان
فاضل نظری


جناب استاد اسد نیکفال شعری در خصوص امام رضا به فارسی و یک شعر ترکی قرائت کردند.
دوباره آمده ام دیدنت؛ سلام آقا
بکش به زخم دلم دست التیام آقا
وکالت غم دهها نفر به دوش من است
که داده اند به من اختیار تام آقا
که گریه گریه تو را زل زنم صدا بزنم
و صاف و ساده بگویم رضا؛ امام؛ آقا
تمامی فک و فامیل ملتمس بودند
اسیر بغض فرو بسته هر کدام آقا
اگر گره نگشایی چگونه بر گردم؟
منی که حامل این التماسهام آقا
از اردبیل برایت عسل نیاوردم
که سایه ات سبلانی ست مستدام آقا
پر است دور ضریحت از ازدحام دعا
پر است روح تو از لطف و احتشام آقا
تویی و خیل دخیلان؛ تویی و صدها من
تویی و اینهمه - فریاد – والسلام آقا
اسد نیکفال(فریاد)
آقای توحید دلاور قوام در نوبت خود مطالبی در باره برگزاری هفته اردبیل گفتند و از همکاری برخی از دوستان به ویژه جناب استاد جامعی سپاسگزاری کردند.


جناب مهندس اوچی شعری از یکی از شعرا خواندند که ارائه می شود.
عقل و دل روزی ز هم دلخور شدند
هر دو از احساس نفرت پر شدند
دل به چشمان کسی،وابسته بود
عقل از این بچه بازی خسته بود
حرف حق با عقل بود اما چه سود
پیش دل حقانیت مطرح نبود
دل به فکر چشم مشکی فام بود
عقل آگاه از خیال خام بود
عقل با او منطقی رفتار کرد
هرچه دل اصرار، عقل انکار کرد
کشمکش ها بینشان شد بیشتر
اختلافی بیشتر از پیشتر
عاقبت عقل از سر عاشق پرید
بعد از آن چشمان مشکی را ندید
تا به خود آمد بیابانگرد بود
خنده بر لب از غم این درد بود


آقای دکتر شهریار نعمتی شعری فارسی خواندند.
ای عشق ای عزیز دلم را صدا بزن
من آشنام حرفی از آن آشنا بزن
بردار قایق دل پوسیده ی مرا
با یاد چشم او به دل موج ها بزن
در کوچه ی ملال خیابان بی کسی
همسایه ی غمیم سری هم به ما بزن
از خاک پای آن گل شاداب ای نسیم
بر چشم خار رفته ی من توتیا بزن
ای قلب پاکباخته این دست آخر است
چنگی به دامن کرم کیمیا بزن
دار و ندار من که همین جان سوخته ست
بر داو عشق تشنه لب کربلا بزن
از بعد رفتن تو جهان بی صدا شده ست
ای عشق بازگرد و دلم را صدا بزن
استاد ائلچی غزلی فارسی خواندند.
ای خنده گشا از لب اندوه گساران
در خاک دل مرده، برانگیز بهاران
از باغ دل- افسرده ی ما سر نزند گل
هرچند غزل ساز کند فوج هزاران
صد چاک شد از فرط عطش باغچه ی ما
بر سنبل ما شانه بزن دختر باران!
از قول و غزل جمله ی جان ها همه خالی ست
بر ما نظری نیست دریغا ز نگاران
می گفت به خلوتگه تاریک، غریبی
بر ما دو سه پیمانه می عشق بباران
هی می گسلد، می شکند، می گذرد عمر
اعداد خبر می دهد از سنگ مزاران
با این همه جان سختی ما بین که چنان کوه
هرگز نکند خسته تکاپوی غباران
عشق از نفس افتاده خدایا چه توان کرد
در مسلخ فقر از ستم شعبده کاران
ائلچی نشنیده ست زمان های درازی ست
از عرصه ی اسطوره هیابانگ سواران
تاج الشعرا کو؟ که ز اعماق الفبا
بیرون کشد آوای دل عشق سپاران
20/ تیر ماه/ 96
جناب باغبانی مطلبی ارائه ندادند.


آقای دکتر وهاب زاده به معرفی کتاب شعری به نام «زیباتر از خیال» سروده دکتر علی هادیان پرداختند و شعری از آن مجموعه را در جلسه خواندند.
استادشاهی جهت حسن ختام جلسه دو شعر ترکی خواندند.
ای کی ائدیر منقلب قلبووی هر آن رضا
قلبووه قربان اولوم اوردادی مهمان رضا
سن کیمی شمس و قمر، من کیمی نجم و شجر
روز و شب و بحر و بر، عرض ائله ییر جان رضا
وصفینه مشغول ازل مدحینه حیران غزل
لم یزِل و لم یزَل سرمد و سلطان رضا
معرفتین بایرامی، آیریلیغین آخشامی
کثرته برهان هامی وحدته برهان رضا
قلبده کی آه اودور سینه ده کی ماه اودور
دهرده بیر شاه اودور شاه خراسان رضا
گؤردی جمالین عدم اولدی منقش او دم
وئردی حدوث و قدم بحثینه پایان رضا
مهری قلم قهری نون لشکری مایسطرون
عاشقی السابقون تشنه سی عمان رضا
ظاهری بیر ماهوش باطنی یوزمین گونش
شاهیه یوز مین عطش ائیله ییب احسان رضا
باطنووه حیرانام ظاهرووه قربانام
قربانووا قیل نظر ای شه خوبان رضا
×××
سیغماییر سؤزده حکایت نه یازیم ها نه یازیم
کلمه لر بنده چکیلمیش نه دئییم وا نه یازیم
تا قلم آلدیم اله، واهیمه دن تیتره دی ال
یوخ بو قدرت سیز الف لام ده معنا نه یازیم
ترک ائدیب عرشی غزل یازماغا گلدیم یئره لیک
بوغولوب یئرده هوس، یاسلیدی سئودا نه یازیم
آجی یئل بؤیله کی گلشنده خرام ائتمه ده دیر
گول دن آیا نه دئییم، غنچه دن آیا نه یازیم؟
حصر اولوب معرفت افسانه یه حکمت ناغیلا
من ده قوی ایندی ناغیل سؤیله ییم افسانه یازیم
کهنه اندیشه لرین هیبتی البرزی ییخار
من دن ای گول تزه شعر ائتمه تمنا نه یازیم
یاغیشین روحی دوشوب بحرانا صبحون نفسی
بؤیله بیر عصرده شاهی نه دئییم یا نه یازیم
جلسه ساعت30/12 شب به پایان رسید. همچون هیشه از جناب استاد کیانی بزرگوار که در تنظیم و جاگذاری مطالب و عکس ها در وبلاگ زحمت می کشند سپاسگزارم.
کاظم نظری بقا- 19/5/96

انجمن ادبی حافظ اردبیل...
ما را در سایت انجمن ادبی حافظ اردبیل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : isabalanhafeze بازدید : 183 تاريخ : شنبه 21 مرداد 1396 ساعت: 6:45