گزارش جلسه مورخ 18/2/97 انجمن ادبی حافظ اردبیل

ساخت وبلاگ

انجمن, در منزل بنده بود و تمامی اعضای انجمن, حضور داشتند. آقایان رحیم عبداللهی راد، احسان محمدی، پیام جهانگیری، کریم عظیمی، شفیع شفیعی و دکتر امیر رجبی مهمانان جلسه, بودند. پس از حافظ, خوانی توسط جناب سخنور، استاد شاهی برنامه ویژه را اجرا کردند و سپس نوبت شعرخوانی دور اول آغاز شد

آقای حاج باقری غزلی فارسی از شاعران فارس زبان خواندند و جناب باغبانی فرصت را به شاعران مهمان واگذار کردند. جناب کریم عظیمی شعری از سهراب سپهری خواندند

چرا گرفته دلت ، مثل آنکه تنهایی

چقدر هم تنها 

 

خیال می‌کنم

دچار آن رگ پنهان رنگ‌ها هستی

دچار یعنی عاشق

و فکر کن که چه تنهاست

اگر که ماهی کوچک دچار آبی دریای بیکران باشد

چه فکر نازک غمناکی

 

و غم تبسم پوشیده نگاه گیاه است

و غم اشاره محوی به رد وحدت اشیاست

خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند

 

 و دست منبسط نور روی شانه آنهاست

نه، وصل ممکن نیست

همیشه فاصله‌ای هست

 

اگرچه منحنی آب بالش خوبی است

برای خواب دل آویز و ترد نیلوفر

همیشه فاصله‌ای هست

دچار باید بود

و گرنه زمزمه حیرت میان دو حرف

حرام خواهد شد

 

و عشق

سفر به روشنی اهتراز خلوت اشیاست

و عشق

صدای فاصله‌هاست

صدای فاصله‌هایی که

غرق ابهامند

جناب علی لطفی شعری ترکی خواندند و جناب کیانی شعر هجایی زیبایی با عنوان «دیوارلار» ارائه دادند

جناب جمشید جامعی و حاج بیوک جامعی از شعرخوانی صرف نظر کردند و جناب دکتر وهاب زاده به مسأله توقف در روانشناسی مرتبط با سخنان استاد شاهی اشاره کردند

دکتر شهریار نعمتی ابتدا چند بیت از مرحوم عاصم خواندند و سپس غزلی ترکی ارائه نمودند

آرزیم، ایتیردیگیم، اوره گیم، زندگانلیغیم

گئتدین سنین له گئتدی عزیزیم جاوانلیغیم

سن سیز بوتون جهان منه زنداندی سئوگیلیم

یعنی سن اولماسان هئچه ده یمز جاوانلیغیم

انسانه هر نه گلسه دئمک بیلگی دن گلیر

بیلدیم سعادت ایمیش او کئچمیش نادانلیغیم

ای کاش اجل گلیب آلا بو خسته جانیمی

بلکه جانیمدان اوندا چیخا خسته جانلیغیم

چاتسام سنه گؤزل دنیزیم چشمه دن دوری

میرواری میثلی گؤز یاشی دیر ارمغانلیغیم

اکدیم وفا نهالی جفا دردیم ای عجب

یا رب نه ترسه وئردی ثمر مهربانلیغیم

سندن دی سئوگیلیم بو هنرلر کی من ده وار

شیدالیغیم، شکسته لیگیم، باغری قانلیغیم

اولده نکته لر منه اؤیرتدی لبلرین

آخر بلای جانیم اولوب نکته دانلیغیم

سن سیز دئمک عؤمورسوز عؤمور سورموشم گولوم

عؤمروم، شیرین جانیم، نفسیم، زندگانلیغیم

آقای سخنور شعر ترکی خواندند.

بوجهان دا قرار اولمیاجاق

چون بو یئر پایدار اولمیاجاق

دئدین ایاممیز تاپار رونق

اِله بیر روزگار اولمیاجاق

ایری دیر طرح و شکلی بو چرخین

راست بوکجمدار اولمیاجاق

یئر دولوب اود الولی شیطاندان

اود الوسیز دیار اولمیاجاق

کسه جکلر حسینلرین باشین

کیمسه ده اختیار اولمیاجاق

شمرلر چوخ ولی حسینلر یوخ

قان تؤکنلر مهار اولمیاجاق

دهری ابلیسلر قومارلیاجاق

یئر بلادن کنار اولمیاجاق

زور و تزویر حکملر سوره جک

فقرا کامیار اولمیا جاق

زورسیزی زورلی هر زمان بوغاجاق

درده درمانگذار اولمیاجاق

سیخاجاق دهر حق سئور بوغازی

سینه لر بی فشار اولمیاجاق

ییخاجاق بیر چوخ ائولری یوخلوق

باغ آرا برگ و بار اولمیاجاق

فاقه و فقر حق یولون کسه جک

مین قیشا بیر باهار اولمیاجاق

اولاجاق هاممی زار و افسرده

عشق، ایمان وقار اولمیاجاق

کسه جک ظلم وارلیغین دامارین

روزگاردا دامار اولمیاجاق

خوش دولاندیردی ذوالفقاری علی

داها اول ذوالفقار اولمیاجاق

هر مدیر دارتاجاقدیر اوز دنینی

پاک بنیانگذار اولمیا جاق

حق اودورکی اونا حسین چاتدی

داها تکرار او یار اولمیاجاق

باغلاسام دا امیده ادراکی

اورک امیدوار اولمیاجاق

شاهلر مات ائدیب دی بو شطرنج

کاخلر پایدار اولمیاجاق

سن سخنور حسینه عاشق سن

اونون احبابی خوار اولمیاجاق

خرداد 1377

دور دوم شعرخوانی با آقای عبداللهی شروع شد و ایشان گزارش,ی از سفرشان به نیوزیلند دادند. آقای دکتر رجبی مطلبی در باب توقف ارائه کردند و جناب پیام جهانگیری  شعری سپید خواندند.

آقای احسان محمدی شعری فارسی خواندند.

عمری شکسته است اگر بال حاجتم

 دیگر بس است منتظر استجابتم

تنهایی ام بزرگتر از این جهان شده

من پادشاه مقتدر این حقارتم

روحم اگر چه کاسه ی صبری ست پر شده

شعری ست  عاشقانه بلندای طاقتم

عاشق زیاد داری و دیوانه بیشتر

دیوانه ام صدا بزن! اینطور راحتم

زخمی به عمق فاصله ی بین ما دوتا

دور آنقدر که درد ندارد جراحتم

چون شاعران غزل غزل از تو سروده اند

بی اختیار عاشق شاعر جماعتم

گفتم هر آنچه بی تو گذشت و نگفتنی ست

ظلمی که کرد با من بیچاره ساعتم

جناب شفیعی به مطلبی فرهنگی اشاره کردند و آقای اوچی سخنی نگفتند.

آقای قوام شعری از حسین جنتی خواندند.

بین ما " خطی ست قرمز " ، پس تو با ما نیستی

یک قدم بردار ، می بینی که تنها نیستی

... خیر خواهان توایم ای شیخ! ما را گوش کن،

فرصت امروز را دریاب ، فردا نیستی

یک سخن کافی ست گفتن، گر درین خانه کَس است

یا نشانی را غلط دادی به ما ، یا نیستی

هیچ می ترسی ز هول روز رستاخیز؟ نه

از مسلمانی همین داری که " ترسا " نیستی

ای که با یک سنگ کوچک، خاطرت گِل می شود،

مشکل از اطفال شیطان نیست، دریا نیستی

نیل در پیش و عصا در دست و فرعون از عقب،

فرق دارد آخر این قصه ، موسی نیستی 

 آقای فریاد غزلی فارسی خواندند و بنده نیز غزلی ترکی قرائت کردم

جناب چاووش قصیده ای ترکی خواندند

جناب استاد ائلچی شعر سپید خواندند و استاد شاهی برای حسن ختام غزلی فارسی ارائه نمودند

ز خط فاصله کم کن گلایه ای بت لولی

که جز ملال ندیدم من از تقرب طولی

جلسه, ساعت دوازده و نیم شب به پایان رسید

انجمن ادبی حافظ اردبیل...
ما را در سایت انجمن ادبی حافظ اردبیل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : isabalanhafeze بازدید : 176 تاريخ : شنبه 17 آذر 1397 ساعت: 1:22