گزارش مورخ 6/4/96 انجمن ادبی حافظ اردبیل

ساخت وبلاگ

جلسه دیشب در بنده منزل بود. تعدادی از اعضا به جهت مسافرت و روزهای عید حضور نداشتند. جلسه با اندکی تأخیر با تفأل به دیوان حافظ آغاز شد. جناب استاد شاهی تفأل کردند و جناب سخنور غزل حافظ را قرائت نمودند.
آن که پامال جفا کرد چو خاک راهم
خاک می‌بوسم و عذر قدمش می‌خواهم
من نه آنم که ز جور تو بنالم حاشا
بنده معتقد و چاکر دولتخواهم
بسته‌ام در خم گیسوی تو امید دراز
آن مبادا که کند دست طلب کوتاهم
ذره خاکم و در کوی توام جای خوش است
ترسم ای دوست که بادی ببرد ناگاهم
پیر میخانه سحر جام جهان بینم داد
و اندر آن آینه از حسن تو کرد آگاهم
صوفی صومعه عالم قدسم لیکن
حالیا دیر مغان است حوالتگاهم
با من راه نشین خیز و سوی میکده آی
تا در آن حلقه ببینی که چه صاحب جاهم
مست بگذشتی و از حافظت اندیشه نبود
آه اگر دامن حسن تو بگیرد آهم
خوشم آمد که سحر خسرو خاور می‌گفت
با همه پادشهی بنده تورانشاهم


ابیاتی از این شعر را استاد شاهی از منظر عرفانی تفسیر نمودند و دوستان دیگر نیز در بحث وارد شدند. سپس نوبت به اجرای ویژه برنامه رسید که بنده قسمت چهارم بازخوانی تذکره های شعرا و شاعران اردبیل را خواندم که بخش هایی از آن در این جا ارائه می شود.
بازخوانی تذکره های شعرا و شاعران اردبیل
(قسمت چهارم)
...در صحیفه ی دوم تذکره ی سام میرزا که مختص علماست تنها از مولانا حسین اردبیلی نام برده شده است. سام میرزا مقام علمی او را ستوده و با عناوین عالم کامل، نکته دان فاضل، معلم ثانی و قدوه ی ارباب نجات از او یاد می کند.
در صحیفه ی سوم که اختصاص به ذکر وزرا و سایر ارباب قلم دارد، نام شاعر اردبیلی به چشم نمی خورد.
در صحیفه ی چهارم که مختص حضرات واجب التعظیم است نام شاعری خلخالی دیده می شود. اسم این شاعر شیخ احمد است. سام میرزا می گوید اصلش از خلخال است اما در قزوین متولد شده است. سام میرزا فضایل بسیار او را متذکر می شود. نکته ای که در تذکره جالب توجه می نماید آن است که قبل از نام شیخ احمد از شاعری به نام شیخ جمال الدین(ص۱۱۷) صحبت می کند و می گوید که او از خلخال عراق است و یقینی تخلص می کند و بلافاصله از شیخ احمد حرف می زند و می گوید از خلخال است. منظور سام میرزا از عراق همان عراق عجم است چون در باره ی شاعر نرگسی هم نوشته است که از ابهر عراق است. عراق عجم به نام ناحیه ی جبال نیز شناخته می شده است. سعید نفیسی جبال را میان بغداد، فارس، کرمان، آذربایجان، خوزستان و طبرستان می دانند.(ویکی پدیا، مدخل عراق عجم). معمولا آذربایجان را در محدوده ی عراق عجم ذکر نکرده اند.
صحیفه ی پنجم که قطورترین و طولانی ترین بخش تحفه ی سامی است شامل دو مطلع است. مطلع اول آن در ذکر شاعران مقرر و فصحای بلاغت گستر است و در آن شاعر اردبیلی مشاهده نشد.
در مطلع دوم که عنوان آن در ذکر سایر شعراست از دو شاعر اردبیلی سخن گفته است. اول از محنتی اردبیلی که در باره ی او فقط این جمله را نوشته است. از شاعری همین گدایی یاد گرفته یا یافته. در پاورقی نیز اشاره شده است که از شعرای نامشهور است. این بیت را از او نقل کرده است.
آه گرم از دل دمادم می کشم
آه اگر در خانه افتد آتشم
باز در پاورقی نوشته اند مولانا محنتی. بنابراین اگر محنتی مولانا بوده می بایست آدم باسواد و عالمی بوده باشد.


شاعر دیگر وفایی اردبیلی است. سام میرزا او را از نوآمدگان دنیای شعر و شاعری معرفی می کند.«از شعرایی است که نو پیدا شده.». بیتی که از او نقل شده در مصراع اول کاستی دارد. ممکن است اشتباه تایپی باشد و یا این که مصحح اشتباه کرده است. و یا در اصل به همین شکل بوده.
فدای سرو قدت جان من و جوانی من
مباد بی تو دمی عمر و زندگانی من
در مصراع اول اگر به جای واو از ویرگول استفاده شود کاستی وزن برطرف خواهد شد.
فدای سرو قدت جان من، جوانی من
در صحیفه ی ششم نیز که در ذکر ترکان و شعرای امرای ایشان است شاعر اردبیلی دیده نشد.
در صحیفه ی هفتم که در ذکر طرفه گویان مقبول الکلام است اغلب از شاعران هزال سخن رفته است. در این فصل از شاعران اردبیل به ترزیقی اردبیلی اشاره شده است. سام میرزا نوشته است: در شماخی به دلالی اوقات می گذراند و شعرهای بی مزه می گوید و این بیت را از او آورده است
روم در پشته ی کوهی چو اشتر خار می بینم
ز شادی بشکفم چون گل که در گلزار می بینم
در پاورقی به جای بی مزه، بامزه و بی مزه بد از دو نسخه بدل دیگر استفاده شده است.
با این که نام شاعر در این تصحیح ترزیقی نوشته شده، در کتب دیگر از جمله نقیضه و نقیضه سازان مهدی اخوان ثالث تزریقی گفته شده است و تزریق نوعی از شعر بی معنی بوده که ابداع آن را به تزریقی اردبیلی نسبت داده اند.
بخش پایانی تذکره، خاتمه یا ذیل نام دارد که در آن سام میرزا از اشعار خود نقل کرده است. پنج تک بیتی، یک رباعی و یک قصیده ی بهارانه ی 29 بیتی. شاعر غیر از این موارد، در جای جای کتاب نیز از اشعار خود آورده است.(مقدمه ی مصحح).
شعر سام میرزا در مقایسه با شاعران دیگر اردبیلی از استحکام بیشتری برخوردار است و در بیت 22 از قصیده اش تخلص سامی را به کار برده است.
اگرچه گشت مطول سخن بیا سامی
ز شعر، حالی این بیت حسبِ حال بیار
و این رباعی از سام میرزا
خون در جگرم ز لعل جان پرور توست
تنگی دلم ز حقه ی گوهر توست
هر تار ز کاکلت جدا فتنه گری ست
حاصل که تمام فتنه ها در سر توست
سام میرزای صفوی در تذکره ی تحفه ی سامی با قید نام و اشعار خودش در انتهای کتاب مجموعا از هشت شاعر اردبیلی و دو شاعر خلخالی نام برده است. شاعرانی که نامشان رفت عبارت بودند از: شاه اسماعیل خطایی، بهرام میرزا، سلطان محمد میرزا، مولانا حسین اردبیلی، محنتی اردبیلی، وفایی اردبیلی، ترزیقی اردبیلی و سام میرزا صفوی. و شاعران خلخالی یکی شیخ احمد که در تذکره ی هفت اقلیم از او با نام شیخ احمد فنایی یاد شده و دیگری شیخ جمال الدین یا یقینی خلخالی. در سخنوران آذربایجان تألیف عزیز دولت آبادی هم با مدخل یقینی خلخالی ذکر شده است...  


شروع شعرخوانی با جناب حاج باقری بود که ایشان در ابتدا گزارشی از مباحث فرهنگی روز گفته و در ادامه دو بیت از حسین جنتی خواندند.
مگر مسیح و محمد چه گُل زدند سرش را؟
 که رو کُنَد به جهان، باز برگه‌ی دگرش را!
چو دید گوشِ بشر احترامِ وحی ندارد
به نامِ ختمِ رُسُل بست و گِل گرفت درش را ...


جناب باغبانی مطلبی نگفتند و بنده چهار رباعی و یک غزل فارسی خواندم که غزل را ذیلا ارائه می نمایم.
نیست بر صفحه ی آشفته ی دل جز ریش ام
قدر یک کلبه ی افسرده پر از تشویش ام
ظاهرا خانه ی ما لانه ی زنبوران است
هر که از راه درآمد علنی زد نیش ام
دیرسالی ست که این بوم به غارت رفته ست
همه دانند در این زاویه من درویش ام
سال ها تجربه ی زیسته اندوخته ام
تربیت یافته ی وقت عزیز خویش ام
گاوسان بر رمه ها صد سده فرمان دادند
فکر کردند که من نیز خدایا میش ام
هیچ در چنته ندارم به یقین می دانند
باز با این همه کمبود از آنان بیش ام
من به سبزینه گی پنجره ایمان دارم
نیست جز سادگی آینه گی در کیش ام
6/4/96
جناب اوچی غزلی ترکی از میرزا علی اکبر صابر خواندند.
ای دل، آماندی، سیررینی بیگانه بیلمه سین !
آهسته زلف یاریده یات، شانه بیلمه سین !
دوشدون خیال دانۀ خال اشتیاقینه،
ای مرغ رفع، تیزپر اول، دانه بیلمه سین !
ای یار، جان فدای قدوم مبارکین،
آهسته قیل خرام کی، همخانه بیلمه سین !
غیرت هلاک ائده ر منی، آچما جمالینی،
گؤسترمه شمعه رویینی، پروانه بیلمه سین !
بیر لحظه بزم یارده دلشادم، ای کؤنول،
آرام دوت، بو مطلبی بیگانه بیلمه سین !
ای آه سرد، اورما نفس زلف یاره سن،
بیر دم قرار دوت، دل دیوانه بیلمه سین !
زاهید ائدیرسه عشقده تکفیر صابری،
ظاهیر گؤزیله کعبه نی بتخانه بیلمه سین !


آقای توحید دلاور قوام غزلی ترکی از مرحوم عاصم اردبیلی خواندند و قبل از قرائت شعر توضیحاتی در باره بزرگداشت دکتر یوسف معماری که در ابتدای شهریور ماه برگزار خواهد شد داده و برای یادنامه اظهار داشتند کسانی که مطلبی دارند جهت چاپ ارائه نمایند.


 
جناب دکتر شهریار نعمتی هم غزلی فارسی قرائت کردند.
ای عشق ای جهنم ای درد استخوان سوز
ای نام دیگر مرگ وی آفت جهان سوز
ای آتش نهانی وی آب زندگانی
ای زهر زعفرانی وی جان نواز جان سوز
ای گنج و رنج با هم عیش و شکنج با هم
تیغ و ترنج با هم ای راحت روان سوز
نام نو چیست تقدیر!؟ خون خورده از تو تدبیر
ای لقمه ی گلوگیر وی باده ی دهان سوز
ای گوهر نسفته در سرِ سر نهفته
وز تو سخن نگفته جز غیرت زبان سوز
از ماه تا به ماهی از تو به دادخواهی
ای کیفر الهی ای برق خانمان سوز
ای آذرخش جانکاه در من گرفته ناگاه
ای شعله ی فزون خواه ای شمع کهکشان سوز
گاهی به نازنینی ت گاهی به شرمگینی ت
زیبایی زمینی ت چیزی ست آسمان سوز
باز آ کز اشتیاقت بر باد رفته طاقت
می سوزم از فراقت ای آتش توان سوز
آن سوی عقل و دینی برهان العاشقینی
ای حجت یقینی وی رؤیت گمان سوز
عاری ز کید و زرقیم بیرون ز غرب و شرقیم
هیچیم و در تو غرقیم ای قلزم کران سوز
بیرون ز شادی و غم با تو خوشیم و خرم
ای عشق ای جهنم ای درد استخوان سوز
شهریار نعمتی


جناب استاد فریاد غزلی فارسی خواندند.
عشق شیرین است اما طعم دنیا بیشتر
روی خوش زیباست اما روی زیبا بیشتر...
جناب استاد چاووش شعری فارسی خواندند.
باز پرپر پیرهن ها بر فراز دارهاست
باز فریاد چکاوک ها ز نیش خارهاست...


نیمه اول شعرخوانی در این جا تمام شد و در این میان کتاب استاد عباسعلی یحیوی با عنوان «در حجم منحنی های هندسی فضا» که شامل شعرک ها و هایکوهای ایرانی اوست و تازه از چاپ بیرون آمده است بین اعضای انجمن پخش شد. بعد از دقایقی نیمه دوم شعرخوانی آغاز گردید.
دکتر وهابزاده شعری از یک شاعر دیگر قرائت کردند.


آقای استاد سخنور غزلی فارسی ارائه دادند.
ای بخت خفتی آن قدر سنگین به هر شام و پگاه
نقد حیاتم شد ز کف، شد روزگار من سیاه
ای چرخ با بختم تو هم کردی هماهنگی مدام
از این مرامت وای وای از این جفایت آه آه
ای دهر هر دم با تو من راز درون کردم عیان
آخر ندانم از چه رو سویم نکردی یک نگاه
ای عمر ضایع گشتی و طرفی نبستی زین جهان
در پیچ و تاب زندگی گشتی ز رنج و غم تباه
ای آه بس افکندمت چون تیر سوی آسمان
رحمی نفرمود اختران مهری نشد از مهر و ماه
ای عشق از سوی تو هم نوری نتابید ای دریغ
آخر نوازش کی کند حال گدا را پادشاه
در این جهان چون قفس راحت نبودم یک نفس
یا رب توام فریاد رس من بی پناهم بی پناه
هر دم سخنور شد فگار از جور و قهر روزگار
نفرین کنم این خاک را افلاک را گیرم گواه
2/2/1380 – اردبیل
جناب استاد یحیوی دو غزل ترکی خواندند
من- سن
من تلاطم لری یاددان چیخادان بیر دالغا
سن فلک لر دنیزین ییرقالادان بیر دریا
من یوموق بیر گئجه باغریندا پوزولموش بیر مؤهر
سن گئنیش گؤی لرین آلنیندا یاشیل بیر امضا
من توتوق بیر گئجه باغریندا سارالمیش بیر شعر
سن سمالار کتابین شرح ائلیه ن بیر معنا
من اوچوق بیر گئجه باغریندا سیخیلمیش بیر قلب
سن اورک لر قوجاغین فتح ائلیه ن بیر سئودا
من یوموخ بیر گئجه باغریندا بوغولموش بیر سس
سن بوتون دارلیغین اوغروندا جوشان بیر غوغا
من جوموق بیر گئجه باغریندا سؤنوک بیر قندیل
سنی گؤرمک من اوچون بیر ابدی استدعا
کاش حضورونده کی سون گون ییغیلار کون و مکان
ائلچی باشیندا یاشیل چترینی آچسین طوبا
24/ بهمن/87

چاغیرین صوبحی
یئنه غیظ ایله اکیر ذهنیمه عصیان گئجه لر
بو سبب دن دی اسیر روحومه توفان گئجه لر
سئچه بیلمیر گوموش اولدوزلاری ظلمتده گؤزوم
هانسی باتلاقدا یاتیب مهریله کیوان گئجه لر
ظلمتین بایداسی اودسوز جوشاراق توستوله ییر
بویانیب ذهنی بوغان نیسگیله هر یان گئجه لر
اؤلومون پنجه لرینده سؤکولن مئییت تک
دیدیلن کؤنلوم اولوب غمله پریشان گئجه لر
یوخ هارای هر نه قدر های سالیرام سس قاییدیر
اؤزومه ناله م ائدیر دردیمی اعلان گئجه لر
ائله سس سیزلیک آچیب عالمه ماتم چادیرین
کی پریشانلیق اولوب کؤنلومه مهمان گئجه لر
قولاغیم سس ده دی آیا گؤره سن کیمدی اویاق
کیمدی من تک ایلیشیب درده چکیر جان گئجه لر
نه بیر آواره شبح، غم کوچه سیندن ساووشور
نه ده فریاده گلیر غملی بیر اینسان گئجه لر
باخیرام هر یانا بایقوشلارین آوازی گلیر
سونالار هاردادی وئرمیر نیه جولان گئجه لر
چاغیرین صوبحی آییلسین شافاغین پنجره سی
یوخسا باغریم اولاجاق دردیله شان شان گئجه لر
هاردا آزمیش گونشین عشوه ساتان قافله سی
کی بوکوب روحومو مین پرده یه هجران گئجه لر
ائله سنسیزله میشم منلیگیمین رنگی سولوب
بوندان آرتیق منی گل ائیله مه نالان گئجه لر
گل محبت ایپگین سر بو اوره ک یاره سینه
کی اولوب لاله کیمین قانیله الوان گئجه لر
پاسلی زنجیرلری دیددیک، یئنه گل ال بیر اولاق
بیزی تا ائیله مه سین بی سر و سامان گئجه لر
بیر سینیق نئی کیمی، تک من ده ییلم ضجه چکن
عشق ایچنلرده ائدیر ناله و افغان گئجه لر
ائلچی افلاکدن آچ عالم لاهوته قاناد
روحون اولسون ازلی عشقه غزلخوان گئجه لر
عباسعلی یحیوی«ائلچی»
5/آذر/73 – اردبیل
حسن ختام برنامه را استاد شاهی اجرا کردند. ایشان دو غزل فارسی خواندند.
شهر سرد و ده عبوس است ای رفیق
روز گرم و شب مجوس است ای رفیق...

غزل بعدی
عرفان چشم و فلسفه ی زلف یار ما
گویند از تباهی دین و دیار ما
از طره دل رمید و به ابرو دچار گشت
محراب شد متمم زجر و فشار ما
آن کو گره به رشته زدن را بلد نبود
دیدی چه ماهرانه گره زد به کار ما
کردی ز بس گلایه ز نیلوفر ای درخت
زنجیر رست از قدم نوبهار ما
خون ها فنا شوند چو دستی تکان دهند
یا رب چه کارها کند این رعشه دار ما
گفتی ز مرده بانگ نمی خیزد ای حکیم
باطل نمود علم شما را شعار ما
صحرای محشر است و بهشت است و دوزخ است
پهلوی ما طبیعت ما روزگار ما
گفتم که شاهی تو منم ای امیر گفت
کارآزموده ای تو نیایی به کار ما
شاهی اردبیلی
جلسه انجمن ساعت 30/12 به اتمام رسید. از جناب استاد کیانی که همواره زحمت نظم و نسق وبلاگ انجمن را می کشند سپاسگزارم.
7/4/96
کاظم نظری بقا

انجمن ادبی حافظ اردبیل...
ما را در سایت انجمن ادبی حافظ اردبیل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : isabalanhafeze بازدید : 253 تاريخ : پنجشنبه 15 تير 1396 ساعت: 13:28